مارپیچ تجربه کاربری و پیشبرد consumerization

consumerization : تاثیری که فناوری های تولید شده در بخش مصرف کننده و مشتری بر بنگاههای تجاری دارند

امروزه طراحی و تجربه کاربری دو تمایز ارزشمند، در بازار اپلیکیشن های رقیب هستند. حداقل نیاز برای رقابت (و مدیریت تجارت) عبارت است از، کارایی و عملکرد. افراد به سمت اپلیکیشن هایی جذب میشوند که تجربه و رابط کاربری وعملکردی بینظیر برای آنها رقم زده و نه نرم افزارهای بی نتیجه و وقت گیر.

ایده فرهنگی سیلیکون ولی( ناحیه ای در کالیفرنیا که اکثر کمپانی ها با فناوری های پیشرفته در آن واقع شده اند) در سالهای اخیر با استقبال عموم روبرو شده این ایده عبارت است از "Consumerization of the Enterprize". براساس این ایده، کاربران اپلیکیشن های پیچیده ی برخی از شرکت ها همچون Sales force و Marketo درست مانند کاربران کالاهای مصرفی، لایق تجربه ی کاربری خوبی هستند.

در دنیای اپلیکیشن خود را بیاورید(BYOA)، کاربران چه در جایگاه کارمندان یا مصرف کنندگان با دستان خود رای میدهند. آنها عادت دارند از واسط های تمییزتر و ساده تر Gmail یا Uber استفاده کنند و استفاده از اپلیکیشن های قدیمی با کارکرد دشوار از تحمل آنها خارج است.

ازآنجاییکه خریداری نرم افزار B2B شدیدا توسط  افراد نادان ،در حال فاصله گرفتن از IT و کمیته های تصمیم گیری فایناس می باشد، این گرایش شتاب بیشتری گرفته است. آنها خواستار همان عملکرد و تجربه زیبای طراحی شده پیرامون رفتار کاربران برای اپلیکیشن های تجاری خود هستند ،درست همانند همان چیزی که در اپلیکیشن های مشتری به آن عادت کرده بودند.

مرکزیت تجربه کاربری بعنوان یک متمایز کننده ،با کینه به سمت بازار مصرف کننده بازگشته است. کالاهای مصرفی مانند Nest یا dropcam ارزان هستند اما درپس واسط های پرزرق وبرق به سختی از تکنولوژی هایی مانند ترموستات و ویدئو کمرا استفاده میکنند. تجربه کاربری بهای کالا را تا ده برابر افزایش میدهد. اما مردم با رضایت کامل و بدلیل راحت تر شدن زندگی ،حاضر به پرداخت این هزینه هستند.

مولف آنرا "مارپیچ تجربه کاربری" می نامد زیرا هرگونه پیشرفت تجربه کاربری در حوزه های تجارت B2B و B2C به بازگشت به سمت یکدیگر ادامه یافته و موجب میشود انتظارات مردم از آنچه که یک اپلیکیشن را به صفات نیکوی زیبایی و کارایی می آراید ،بالا برود. با محو شدن مرز میان B2B و B2C، و با انتظار مردم برای کیفیت مشابه و استفاده آسان در هردوی این حوزه ها، Consumerize کردن همه چیز توسعه می یابد. این توسعه در مدل تجاری freemium (نقطه کمانه دیگر مارپیچ تجربه کاربری) با شفافیت بیشتری دیده میشود.

یک مدل تجاری freemium موفق برای دست یابی به ویژگی های درجه یک ،به بهبود امکانات کاربری نیاز دارد. اما تجربه و واسط کاربری بنیادین در هردو ورژن، یکسان باقی می ماند. اگر ورژن freemium برای جذب کاربران، تجربه و واسط کاربری نداشته باشد آن کالا هیچ گاه به اندازه کافی دلچسب نخواهد بود تا کاربران میل به ارتقا(upgrade )آن یابند. درصورتیکه ورژن درجه یک، استانداردهای تجربه کاربری مشابه را حفظ نکند ،دراینصورت نمی توانید کاربرانی که نرم افزار شما را سفارش داده و برای آن هزینه میکنند را خشنود نگه دارید.

اکنون به دیدگاه مولف برای اقتباس اصول طراحی consumerize کردن همه چیز و نحوه ی تاثیرگذاری آن بر طراحی موبایل اشاره میکنیم.

واجبات طراحی تجربه کاربری موبایل در پاسخ به consumerize کردن همه چیز.

معرفی چهار الزام کلیدی برای تغذیه و تقویت طراحی تجربه کاربری در راستای رضایتمندی مصرف کنندگان:

طراحی موبایل در اولویت.

نیازهای ضروری واسط و تجربه کاربری موبایل به طریقی اپلیکیشن را تا ضرورت ذاتی خود پایین می آورد. اگر کارخود را با موبایل آغاز کنید و سپس به ساختن نرم افزار خود برای صفحه نمایش بزرگتر بپردازید آن زیبایی ذاتی، جذابیت و سادگی اپلیکیشن طراحی شده ،بطورخودکار در ورژن دسکتاپ جای میگیرد.

خلق اپلیکیشن دسکتاپ بجای اپلیکیشن با محوریت مرورگر.

اپلیکیشن های ملی توام با طراح نرم افزار، تجربه کاربری را کنترل کرده و کاربران را با بخشندگی پهنای باند اینترنت و عملکرد محدود مرورگرها، رها نمیکنند. بعلاوه پلتفرم های کمتری برای طراحی وجود دارند بنابراین برای مطابقت با ورژن های مختلف مرورگر، پروتکل های اینترنت و همه ی مشکلات وابسته، الزاما نیازی به خلق یک واسط متعادل و خوش تصویر برای هرمروگر نیست. و  در آخر میل مصرف کنندگان به سرعت سیری ناپذیر است. هیچ کس حوصله ی اپلیکیشن هایی که سرعت بارگذاریشان پایین است را ندارد.

همکاری یک هنرمند با تیم طراحی.

تنها یک هنرمند واقعی می تواند به یک محصول با طراحی درخشان حیات بدهد. وی می تواند آنرا برای کاربران  زیبا و خوشایند کند. یک هنرمند از سادگی عملکرد در یک واسط کاربری دلچسب ،اطمینان حاصل میکند: آنچنان زیبا، آنچنان نفوذپذیر و آنچنان مجذوب کننده که کاربران متوجه نمیشوند چه مدت در این اپلیکیشن وقت گذرانده اند.اما نتیجه ی نهایی همکاری با یک هنرمند چیست؟ نتیجه آن این است که طراحی از کاری طاقت فرسا و سخت، به کاری لذت بخش مبدل شده و درعین حال بهره وری نیز افزایش می یابد.

رهایی از شر خفقان اپلیکیشن های Enterprise کاربردی و موروثی.

افراد از اپلیکیشن های enterprise استفاده میکنند، زیرا باید از این اپلیکیشن ها استفاده کنند. امروزه مارپیچ تجربه کاربری و BYOA اپلیکیشن های enterprise را وادار کرده اند تا تجربه کاربری را مورد ملاحظه قرار دهند، اما تلاششان بیهوده بوده است ونتیجه آنچنان که انتظار میرفت نبود. اپلیکیشن های enterprise باید شجاعت دور انداختن اصول قدیمی و شروع دوباره را داشته باشند. آنها صرفا با سایر اپلیکیشن های enterprise رقابت نمیکنند بلکه اپلیکیشن های فوق العاده با عملکرد بسیار عالی در این رقابت حضور دارند. بعنوان مثال Adobe's Creative Cloud باید با سادگی برنامه هایی همچون Pixelmator   و Skitch مبارزه کند.

بیشتر صنایع سهم خود از میراث، اپلیکیشن های enterprise بینظیر و مهره های جدیدتر را دارند. اما هر اپلیکیشنی برای حضور موفق در این رقابت و این بازار متلاشی ،به یک تجربه کاربری جذاب نیاز دارد. فقدان یک تجربه ی کاربری گیرا شکست آنها را حتمی میکند.






مارپیچ تجربه کاربری و پیشبرد consumerization
یکشنبه 2 آبان 1395 - 10:06:14 4526 آخرین بازدید : چهارشنبه 12 اردیبهشت 1403 - 19:27:41 0
*
*